جدول جو
جدول جو

معنی پنبه کار - جستجوی لغت در جدول جو

پنبه کار
کشاورزی که کشت پنبه می کند
تصویری از پنبه کار
تصویر پنبه کار
فرهنگ فارسی عمید
پنبه کار
(اَ رَ)
آنکه تخم پنبه در خاک کند برای کشت آن. آنکه بذر پنبه کارد
لغت نامه دهخدا
پنبه کار
آنکه بذر پنبه کارد
تصویری از پنبه کار
تصویر پنبه کار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از توبه کار
تصویر توبه کار
کسی که از گناه پشیمان شود و از آن دست بردارد، توبه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منبت کار
تصویر منبت کار
کسی که شغلش ساختن منبت است، کنداگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گنده کار
تصویر گنده کار
آنکه کارهای زشت و ناپسند بکند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنبه کاری
تصویر پنبه کاری
شغل و عمل کشاورزی که پنبه می کارد، زراعت پنبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پینه کار
تصویر پینه کار
پینه دوز، وصله کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیشه کار
تصویر پیشه کار
پیشه ور، پیشه گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنبه زار
تصویر پنبه زار
زمینی که در آن پنبه کاشته باشند، کشتزار پنبه
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ)
محبوب شوخ و شنگ. دربرهان بهمین معنی آمده، بر وزن لاله زار بی شاهدی و صاحب فرهنگ رشیدی شاهد ذیل را آورده است:
چو شاپور آمد اندر چارۀ کار
دلم را پاره کرد آن پارۀکار.
نظامی.
و پیداست که پارۀ کار را باید به اضافه خواند نه بر وزن لاله زار
لغت نامه دهخدا
(پَمْ بَ / بِ)
سبدی که زنان ریسنده دارند پنبه را
لغت نامه دهخدا
(پَمْ بَ / بِ)
نوعی از پای افزار باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَبْ بَ)
کسی که منبت می سازد و کنداگر. (ناظم الاطباء). رجوع به منبت و مدخل بعد شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ)
مرکّب از: پیشه + کار، مزید مؤخری که مبالغۀ شغلی را رساند، صنعتگر. صنعتکار. استادکار. پیشه ور. پیشه گر:
یکی پیشه کار و دگر کشت ورز
یکی آنکه پیمود فرسنگ و مرز.
فردوسی.
ز هر پیشه کار و ز هر میوه دار
دراو آفریده ست پروردگار.
فردوسی.
چنان دارد از هر دری پیشه کار
که در پیشه هر یک ندارند یار.
اسدی.
ز هر پیشه کاید جهان را بکار
گزین کرد صد صد همه پیشه کار.
نظامی.
پیشه کاران خاص توافلاک
خار و خاشاک صحن تو خاشاک.
(از ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 58)،
بهتر از پیشه نیست گردانند
پیشه کاران راست مردانند
خنک آن پیشه کار حاجتمند
بکم و بیش از این جهان خرسند
گشته قانع به رزق و روزی خویش
دست در کار کرده سر در پیش.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(اَ خا)
که حشو از پنبه دارد. صاحب حشو از پنبه: قباء پنبه دار. تنبان پنبه دار.
- پنبه داردوزی، دوختن پنبه بحشو لباس و مانند آن.
- پنبه دار کردن، پنبه گذاشتن، نهادن پنبه بحشو لباس و مانند آن
لغت نامه دهخدا
(پَمْ بَ / بِ)
زمینی که در آن پنبه کشته اند. مقطن. (دهار). مقطنه. (منتهی الارب) : اتفاقاً برفی عظیم افتاده بود و دشت و صحرا پنبه زار شده و کوه و کنار از صحبت سرما چادر گازری در سر گرفته. (العراضه) :
ریش چون روی پنبه زار شده
روی چون پشت سوسمار شده.
سنائی.
نشگفت اگر یکی ز دهاقین عدل تو
سیراب سازد از عرق شعله پنبه زار.
طالب آملی (از آنندراج).
پنبه زاری بود یکسر پیش ازین هامون برف
برق نیسان آتشی انگیخت در آن پنبه زار.
قاآنی
لغت نامه دهخدا
(پُ تَ / تِ)
کارآمد. ضنن، مرد دلاور پخته کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
آنکه کار وی رندیدن چوب یا فلزات باشد. آنکه با رنده کردن چوب و فلزات آنها را صاف و تراشیده و هموار بکند. رنده کننده. رجوع به رنده و رنده کاری و رنده کردن شود
لغت نامه دهخدا
(پَمْ بَ / بِ)
عمل پنبه کار. زراعت پنبه
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
آنکه کارهای زشت و پست کند
لغت نامه دهخدا
(تَ / تُو بَ / بِ)
توبه کننده. تائب. توبه دار. نادم و پشیمان از گناه. (ناظم الاطباء) :
آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن
توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن.
سعدی.
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از می وقت گل، دیوانه باشم گر کنم.
حافظ.
من همان ساعت که از می خواستم شد توبه کار
گفتم این شاخ ار دهد باری، پشیمانی بود.
حافظ.
شرابی که از یمن او توبه کار
ز بند تقید شود رستگار.
ملا طغرا (از آنندراج).
رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از منبت کار
تصویر منبت کار
برجسته کار کسی که شغلش ساختن منبت است کندا گر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنده کار
تصویر گنده کار
آنکه کارهای زشت و ناپسند کند
فرهنگ لغت هوشیار
شخصی را گویند که در مس و برنج و چوب و تخته و امثال آن کنده کاری کند، یعنی صورت چیزی بکند و نقش نماید
فرهنگ لغت هوشیار
پیشه ور صانع صنعت کار صنعتگر: بدو گفت کای گازر پیشه کار، به پیشه روان را پر اندیشه دار، (شا) یکی پیشه کار و دگر کشت و رز یکی آنکه پیمود فرسنگ ومرز. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه دان
تصویر پنبه دان
سبدی که زنان ریسنده پنبه را در آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توبه کار
تصویر توبه کار
نادم، توبه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاره کار
تصویر پاره کار
محبوب شوخ و شنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پخته کار
تصویر پخته کار
کار آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه دار
تصویر پنبه دار
آنچه آگندگی از پنبه دارد که حشو از پنبه دارد: (قبای پنبه دار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه زار
تصویر پنبه زار
زمینی که در آن پنبه کاشته اند مقطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنبه کاری
تصویر پنبه کاری
عمل پنبه کار زراعت پنبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پینه کار
تصویر پینه کار
وصله کننده
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع دهستان بندپی بابل، مزرعه پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی